|
داستان خانه دیو در اشکفت شاه چشمه
داستان خانه دیو در اشکفت شاه چشمه در 2 کیلومتری باختر روستای سیان ودر شمال گرکویه باختری ودر بالای کوهی به همین نام که در نزدیکی امامزاده شاه عبد المظفر جای دارد وهمه ساله به هنگام برگزاری آیین شصت وششم نوروز مردم در آنجا گرد می آیند مردم شمال گرکویه بر پایه افسانه های باستانی ،پیوسته به کودکان خود گوشزد می کنند که هیچگاه به ایت اشکفت نزدیک نشوند زیرا آنجا خانه دیو است واین جزو پندارهایی است که از روزگاران باستان در یا نیاکان بر جای مانده واندک اندک وسینه به سینه گفته شده تا به روزگار ما رسیده واین به پندا ری بر میگردد که هنگامی که نیاکان آریایی ما به سرزمین پهناور ایران زمین رسیدند در گوشه وکنار این سرزمین پهناور با مردمانی روبرو گردیدند که دارای چهر ه هایی با موی و ریش بلند واندامهایی درشت بودند که این ویژگیها برای کوچندگان آریایی شگفت آوربود واز اینرو این مردمان را دیو نامیدند استاد ذبیح الله صفا نیز می نویسد از آنجا که این مردمان به مزدا پرستی پای بند نبود ه اند وخدایان غیر ایرانی را می پرستیدند آریاها آنان را دیو سنا وسپس دیو گفته اند وشاید از همین روست که نیاکان ما نیز این اشکفت را خانه دیو دانسته اند نقل از کتاب گرکویه در گذر تاریخ نوشته علی شفیعی نیک آبادی
دیو یکی از واژه های کهن و قدمت آن به دوران آریاییان میرسد. دیوان گروهی از پروردگاران آریائی بودهاند. پس از جدائی ایرانیان از هندوان و ظهور زرتشت پروردگاران مشترک قدیم یعنی دیوها که مورد پرستش هندوان بودند، نزد ایرانیان گمراهکنندگان و شیاطین خوانده شدند. چنانکه در آئین مزدیسنا کلاً به مردم بدمنش هم اطلاق میشود. واژهٔ دیو در اوستا به صورت دَئوَ و در پهلوی دِو و در فارسی دیو گفته میشود. در زبان هند باستان دِوَ یا دَئوه به معنی فروغ و روشنائی و نام خداست. اشتقاق این واژه در میان اقوام آریائی نیز معنی خدا دارد چنانکه در یونانی زئوس و در لاتینی دَئوس در فرانسه دیاُ و در انگلیسی دِئیتی و در ایرلندی دیابکار میرود حکیم فردوسی نیز در شاهنامه می فرماید : تو مر دیو را مردم بد شناس کسی کو ندارد زیزدان سپاس برچسبها: جرقویه ای
+ نوشته شده در شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۸ساعت 22:31  توسط سيد مصطفي محمدزاده
|
|