چکيده
نام يک آبادی می تواند نشانگر پيشينه ی سکونت در آن، ميزان آبادانی آن در دوران
گذشته،شيوه ی معيشتی، خصوصيات اقليمی منطقه و بسياری نکات ديگر باشد. حتی مسير مهاجرت
اقوام مختلف را در طول تاريخ می توان از روی نامهای جغرافيايی ترسيم نمود. مثلا
مسير عبور سکاها را ازشمال غرب به جنوب شرق می توان از روی نام مکانها دنبال کرد.
نام مکانها و معنای لغوی آنها گاهی روشنگر فرهنگی
خاص از گذشته های دور می
باشد. مانند استفاده از کلمه ی مار و يا گاو در ساختار نام جغرافيايی محل .
کليد واژه : اصفهان، مکانها و آباديهای جغرافيايی، نام جغرافيايی.
مقدمه
توجه به نام مکانه ای جغرافيايی و
پژوهش و بررسی سير تطور و تحولات آنها
در طول زمان، می تواند روشنگر بسياری از ابهامات تاريخی باشد. موضوع مورد بحث در اين مقاله
پيشينه
ی نامهای جغرافيايی بخشی از فلات ايران است که امروزه قسمت وسيعی از استان
اصفهان را در بر می گيرد. کوشش شده تا روند تغيير و تحولات نامه ای جغرافي
ايی برخی
از شهرها ی حاشيه ی کوير بررسی شود اما به دليل نبود مدارک و اسناد کافی
در اين
زمينه ، در بعضی موارد تنها به وجه تسميه ی آبادی اشاره شده است. توجه به
اين نکته
ضروری است که گاهی روستاها و مزارع متروک و مهجور فعلی، شهرهای مهم و
آبادانی
در ادوار پيشين بوده اند. شاهد اين گفتار نوشته ی حمد الله مستوفی است که
در کتاب خود از
دهکده های بزرگ اصفهان که در " براآن " و " رويدشت " بوده نام می برد و می
گويد که اگر
اينها مجاور اصفهان نبودند، هر کدام به سبب بزرگی شهری خوانده میشدند.
{مستوفی،۱۳۷۱ ، ص ۷۳ } بخصوص آباديهای بخشهای شرقی اصفهان که در عصر صفوی
به بعد
رو به ويرانی نهاد، در حاليکه در زمانهای دور بلوک شرقی آباد و مورد توجه
بوده است. { جناب، ۱ ۳۷۶ ، ص ۲ ۴}.
در بررسی نامهای جغرافيايی، نخست به کتابهای جغرافيايی قديم مراجعه شده ولی از آنجا
که
بيشتر کتابهای جغرافيايی که به عنوان مدارک دست اول می شناسيم پس از اسلام نگاشته
شده
و به زبان عربی و يا تحت تاثير آن بوده اند ، در کنار آن به زبان پهلوی و نقشه های قديمی
هم توجه شده و هر کجا لازم بوده به آ ن اشاره شده است. پس از آن با مدارک باستان
شناختی
مقايسه گرديده و در نهايت با مراجعه به فرهنگهای جغرافيايی مطالب تکميل شده است.
نامگذاری مکانهای جغرافيايی
منطقه ای که به نام فلات مرکزی شهرت دارد، از شمال تهران، قم و ساوه و از جنوب به
استان يزد میرسد. از شرق به دشت کوير و از غرب به رشته کوه زاگرس
منتهی
می گردد. اين منطقه در زمان استيلای اعراب بر ايران، عراق عجم نام داشت. نام های
آبادي های مختلف در اين ناحيه، نمايانگر پيشينه ی کهن آن دار د. نام بعضی از
آبادي ها آنقدر
قديمی است که در زبان فارسی امروز و حتی در ميان اهالی آنهم معنی و مفهومی ندارد؛
مانند
اژيه Ejiyeh (ده از دهستان رويدشت بخش کوهپايه ی اصفهان)،سيان Siyan (از
دهستان جرقويه بخش حومه ی شهرضا ) و (ده از دهستان رويدشت بخش کوهپايه ی
اصفهان)، کيشی Kishi (ده از دهستان رويدشت بخش کوهپايه ی اصفهان)، گشیر Geshir
(ده از بخش دهستان جی بخش حومه ی اصفهان)، هلارته Halarteh (ده از
بخش کوهپايه ی اصفهان ) و ...
مکانهای جغرافيايی به دلايل خاصی نامگذاری شده اند که در زير به آنها اشار ه می شو
د:
الف ) بعضی از مناطق به دليل پوشش گياهی و يا جانوری خاصی که داشته نامگذاری شده
اند. روشن است که اين پوشش گياهی و يا جانوری در آن ناحيه، يا اهميت ويژه ای داشته و
يا به ميزان قابل ملاحظه ای وجود داشته است، وگرنه در نامگذاری منطقه تاثير چندانی
نداشت. برای نمونه موارد زير را ذکر می کنيم:
۱ دشتهای وسيع و گسترده ی فلات مرکزی ايران زيستگاه مناسبی
برای گورخر بوده و گاهی اين مناطق شکارگاه اين حيوان محسوب می شده است. به
طوری که در کتابهای تاريخی گفته شده، بهرام گور در پیش کار اين حيوان در
حاشيه ی باتلاق گاو خونی ناپديد شده است. به همين دليل نام برخی از
آباديهای اين ناحيه با پسوند یا پيشوند گور و يا معرب آن، قور ديده می شود: گوراب
Gurab (ده از بخش آخوره شهرستان فريدن اصفهان)، گورآباد Gurabad (ده مخروبه از بخش نايين
اصفهان) Gavartگورت (ده از بخش قهاب حومه ی اصفهان )،گورتان Gurtan
(ده از دهستان ماربين بخش سده ی اصفهان)، گورخری
Gurkhari (ده از بخش سميرم بالای شهرضا)،
گور Gevar (ده از از دهستان ميانکوه بخش مهريز يزد
)، نرگور Nargur (ده از بخش حومه ی نايين اصفهان)، نوگوران Nowguran
(از دهستان آيدغمش بخش فلاورجان اصفهان)، قورتان Ghurtan (ده از بخش
کوهپايه ی اصفهان).
2
نام
بعضی
از شهرها و آباديهای فلات مرکزی از نام مورچه مشتق شده است و اين شايد به
دليل وجود مورچه در آن ناحيه بوده است: مورچه خورت
Murcheh khort (ده از دهستان برخوار بخش حومه ی اصفهان)، مورچگان
Murchegan (ده از دهستان گندمان بخش بروجن شهرکرد)، مورنان Murnan (ده از
دهستان جی بخش حومه ی اصفهان)، مورکان murkan (ده از دهستان آيدغمش بخش
فلاورجان اصفهان)، مورک Murak (ده از بخش سميرم بالای شهرضا)، مورسور
Mur_sur (ده از دهستان بخش بيرگان اردل شهرکرد)، چهارموران Chahar
muran (ده از دهستان تنگ گزی بخش اردل شهرکرد) و ...
۳ در
متون قديم و جديد آمده است که نواحی فلات مرکزی و حاشيه ی کوير زيستگاه
يوز و يوزپلنگ می باشد بنابراين نام برخی از آباديه ای اين منطقه مشتقی
از نام يوزپلنگ است. مانند: يوزستان بالا و يوزستان پايين Uzestan paein
&Uzestan bala (دو ده از بخش حومه نائين اصفهان).
۴ ازآنجا
که مار در طول تاريخ هميشه توجه انسانها را به خود معطوف داشته و گاهی
به صورت مقدس و گاهی به عنوان موجودی شرير در فرهنگهای مختلف از آن ياد
شده شگفت آور نيست که نام بسياری از مکانهای جغرافيايی از نام اين جانور گرفته شده باشد:
ماربين Marbin (
ده از دهستان برزاوند اردستان اصفهان)، و همچنين دهستان بخش سده ی اصفهان (بخش نجف آباد)، مارشنان
Marshenan (ده از دهستان بخش کوهپايه ی اصفهان)، مارنان Marnan (ده از دهستان برزرود بخش حومه
ی اصفهان)، مارمار Mar_mar (ده از دهستان ماربين بخش سده ی اصفهان)،
دستگرد مار Dastgerd mar ( از دهستان براآن حومه ی اصفهان)، مارچی
Marchi (ده از دهستان رويدشت بخش کوهپايه ی اصفهان)، مارچوييه
Marchuiyyeh (ده از بخش حومه ی نايين اصفهان).
البته گاهی نام مار در طول زمان تغيير کرده و به
صورت ماز در آمده است:ماز مهر آباد Maz mehr abad (ده از بخش حومه ی نايين
اصفهان) و ...
۵ گاو از از دير باز قبل از ورود آرياييها به ايران و بعد از آن برای مردم اين
سرزمين قابل تقديس بوده و به ويژه با زنان و اله ی باروری پيوندی نزديک
داشته
است. " بر يکی از مهرهای به دست آمده از شوش در هزاره سوم پ.م منقش جالبی به
چشم می خورد. موجودی بين انسان و گاو روی دو پا ايستاده و يا نشسته در هر دو حالت
با دست سينه هايش را پوشانده است. برهنه است و فقط کمربندی به کمر دارد.
اکرمن Ackerman، اين موجود را الهه ی باروری به شمار آورده است."
{ ص مدی، ۱ ۳۶۷
ص ۲۳ } در بندهش هم درباره ی گاو اوليه مطالبی را به تفصپيل می خوانيم و در آيين
ميترايسم ميترا کشنده ی گاو است که خونش در نهايت موجب آفرينش حيوانات و گياهان
می گردد .{ همان، ص ۱ ۴۱ } پسوند يا پيشوند خون در بعضی نامها هم شايد اشاره ای به
اين عقيده ی مهرپرستان داشته باشد:طالخونچه Talkhuncheh (ده از دهستان
سميرم پايين بخش حومه ی شهرضای اصفهان) ، چشمه خونی ( چشمه ای در سميرم ) و
گاو خونی. به هر حال گاو حيوانی بوده که از گذشته ای بسيار دور مورد توجه
بشر
بوده است.
صرف نظر از اسطوره ها و توتم ها گاو حيوان مفيدی برای کشاورزی به
شمار می رو د. از آن در آباديهای حاشيه ی کوير علاوه بر شخم زدن، برای کشيدن آب
از چاهه ای عميق هم استفاده می شود به طوری که گفته شده " در گذشته نوعی گاو
سيستانی را از راه يزد و شهر بابک به اصفهان و روی دشت می آوردند تا از چاه
آب
بکشند (تحويل دار، ۱ ۳۴۲ ، ص ۷۲ ). به همين دليل است که نام بعضی از مکانها
از کلمه ی گاو گرفته شده است:باتلاق گاوخونیGav khuni،
گاوخفت Gav khoft (ده از دهستان چنارود بخش آخوره ی فريدن اصفهان)، گاوش، ير Gav khoft
(ده از دهستان بازفت بخش اردل شهرکرد)، گاو افشار Gav afshar (ده از دهستان
ميانکوه بخش مهريز يزد)، گاونان Gav nan (ده از دهستان اشترجان فلاورجان اصفهان
)، چمگاو چم گاوه Cham gav (آيدغمش بخش
فلاورجان اصفهان) و همچنين ( ده از دهستان گندمان بخش بروجن شهرکرد ).
ب ) گاهی آباديها به دليل وجود بعضی عناصر جغرافيايی و يا خصوصيت ويژه ای که داشته
اند نامگذاری شده اند، مثلاً: آباديهايی که در نواحی پر پيچ و خم قرار دارند،
ترکيبی از نام چم را دارا هستند (به معنای چم و خم). مانند: چم Cham (ده از بخش حومه ی شهرستان
نائين اصفهان) و (ده از دهستان پيش کوه بخش تفت يزد) و (ده از دهستان براآن بخش اصفهان)، چم عالی
Cham ali (ده از دهستان لار شهرکرد)، چم کهريز
Cham kahriz (ده از دهستان آيدغمش بخش فلاورجان اصفهان)، چم قلعه Cham ghale (ده از دهستان
بازفت بخش اردل شهرکرد)، چم خرم Cham khoram (ده از دهستان آيدغمش بخش فلاورجان
اصفهان).
ج ) بعضی از آباديها به دليل نزديکی به کوه از نام کوه مشتق شده اند. البته امروزه نامه ای
آ نها را به صورت معرب شده می بينيم. در ضمن بايد توجه داشت که به دلايل
گوناگون يک آبادی از محل قديمی خود به جای ديگری منتقل می شود. بنابراين شايد
آبادی را که از نام آن انتظار داريم در کنار کوه باشد، در حال حاضر دور از کوه
بيابيم. مانند: قهی Ghehi (کوهی Kuhi) (ده از بخش کو هپايه ی
اصفهان) قوهک (Ghuhak) ، کوهک (Kuhak) (ده از دهستان ورزق بخش داران فريدن
اصفهان)، قهساره کوهساره
Kuhsareh (ده از دهستان برزاوند اردستان اصفهان، قهنويه
Ghahsareh (ده از دهستان سميرم پايين بخش حومه شهرضا ی اصفهان) و ....
د
) نام برخی از مکانها از شيوه ی آبرسانی آن گرفته شده است چون: قهاب
Gohab
بخشی از بخشهای نه گانه اصفهان است که معرب شده ی " کی آب "است.
در واقع نام
اين
منطقه در گذشته " کی آب " بود، چون آب اين منطقه از طريق "کی" ها به دست می آمده
است. "کی" را برعکس قنات از زمين پست حفر می کنند و به پيش می روند. {
جناب، 1376 ص ۵ ۳ } و کی چی Key chi (ده از دهستان کرارج بخش حومه ی
اصفهان) البته
امروزه به دليل متروک ماندن "کی " ها و عدم لايروبی آنها غير قابل استفاده اند .
ه ) در استان اصفهان نام بعضی نواحی پسوند
« چه » دارد که احتمالاً نشان دهنده کوچکی است. در گويش اصفهانی " چه" پسوند تصغير است که بعضی آباديها اين پسوند
را دارد: کوشک چه Kushk cheh (ده
از دهستان گرکن بخش فلاورجان اصفهان)، لاريچه
Lariche (ده از دهستان سميرم بخش حومه ی شهرضا ی اصفهان)،
لودريچه Lodriche (ده از دهستان برخوار بخش حومه ی اصفهان)، مزرعچه اسفيجان
Mazraeche esfijan (مزرعه از بخش حومه ی شهرستان نائين اصفهان)، شورچه
Shurche (ده از دهستان آيدغمش بخش فلاورجان اصفهان)، ده چی Deh chi (ده از دهستان ماربين بخش سده
ی اصفهان)، دشت چی Dasht chi (ده از دهستان اشترجان بخش فلاورجان اصفهان)،
بهارانچی Baharanchi (ده از دهستان ماربين بخش سده ی اصفهان)،
تيرانچی Tiranchi (ده از دهستان ماربين بخش سده ی اصفهان)،
سوارچی Svarchi (ده از دهستان جی بخش حومه ی اصفهان ) و ...
ابن خرداد به در کتابش نام سه منطقه از ماوراء النهر را ذکر می کند که با نامهای
آباديهای بخش کوهپايه ی اصفهان مطابقت دار د. او نام قديم تاشکند را الشاش (چاچ)، نام
بخشی از ماوراء النهر را اسفيجاب و نام شهری از آن محل را وردانه ذکر کرده
است. { ابن
خرداد به،۱۹۸۸ ص ۱۱۱ }. اين سه نام با نامه ای چاچه Chacheh (مزرعه از بخش کوهپايه
ی اصفهان)، اسفيداب Esfidab (نام مزرعه ای در روستای قهی)، و ورزنه
Varzaneh (ده از دهستان رويدشت بخش کوهپايه ی اصفهان) مطابقت دارد، که احتمالا
نشانگر
ارتباط اين منطقه در گذشته با ماوراء النهر می باشد. بنابراين در اين ميان چاچه
به معنی چاچ کوچک است.
و ) نام بغضی از مکانها به سادگی ويژگی مهم آبادی را توضيح می دهد. مثلا: مزرعه
ی آب خشی Mazraeh ab khashi (مزرعه از دهستان ده شير بخش نير تفت يزد)، روشن
است که نام اين مکان اشاره دارد بر اينکه آب اين مزرعه خوب است. و يا بيدا خونه
khuneh Bida (ده از دهستان کذاب بخش خضر آباد يزد)،به معنی اينکه در اين مکان خانه وجود دارد. و يا گود
بيد Gowde bid (مزرعه از دهستان بناد کوک بخش نير تفت يزد) به اين مفهوم که اين منطقه گود تر و پست تر از ديگر مناطق اطراف است.
ز)
نام بعضی از نواحی برگرفته از زبان ساسانی _ فارسی پهلوی _ است و به همين
دليل می توان ادعا کرد که پيشينه ی طولانی دارند. مثلا: کيان Kiyan (ده از
دهستان قهاب) ، کيخسرو Keykhosrow (ده مخروبه از بخش حومه ی نايين
بخش حومه ی اصفهان)، کيکاووس Keykavoos (ده از دهستان تنگ گزی بخش اردل
شهرکرد)،مغستانMoghestan (ده کوچکی از دهستان رباطات بخش خرانق
يزد)،مهرجان (مهرگان) Mehrjan (ده از دهستان جندق بيابانک بخش خور و
بيابانک نايين اصفهان)، اسفنداران Esfandaran (ده از دهستان جرقويهه بخش
حومه ی شهرضای اصفهان)،مادکده Madkadeh (ده از دهستان لار بخش حومه
ی شهرکرد)، گريز Goriz (ده از بخش کوهپايه ی اصفهان)، رامشه Ramsheh
(ده از دهستان جرقويه بخش حومه ی شهرضای اصفهان)،کليجه Kolijeh (ده از
دهستان پادنای پايين بخش حومه ی سميرم اصفهان). احتمالا اين کلمه تغيير
يافته ی کلمه ی " کوليزه" به معنای وشپنبه است. کجان Kejan (ده از دهستان
برزاوند بخش حومه ی اردستان اصفهان). بنابه گفته ی اهالی نام قديم اين
روستا کيهگان بوده است يعنی گروه خانه ها. ( کيه در زبان پهلوی به معنی
خانه می باشد. هرند Harand (قصبه از بخش کوهپايه ی اصفهان) که به
معنای جایگود می باشد.
علاوه بر اينها بسياری از شهرها مطابق نام شهرهای ساسانی با پسوند گردو يا معرب آن
جرد همراه است:مهرگرد Mehr gerd (ده از بخش سميرم بالای شهرضای اصفهان)،
دستجرد Dastjerd (ده از دهستان جرقويه ی بخش حومه ی شهرضای اصفهان)،
دستگرد Dastgerd (یازده ده در استان اصفهان به اين نام وجود دارد). دشت پا گرد
Dasht pa gard (ده از دهستان فلاور بخش لردگان شهرکرد)، Deh gerd ده گرد (ده
مخروبه از بخش سميرم بالای شهرضای اصفهان)،سينگرد Singerd (ده از دهستان چادگان بخش داران فريدن اصفهان)،
گلو گرد Galu gerd (ده از دهستان بازفت بخش اردل شهرکرد)، مالواجرد Malvajerd (ده از دهستان جرقويه ی بخش حومه
ی شهرضای اصفهان)، بيژگرد Bijgerd (ده از دهستان گندمان بخش بروجن شهرکرد)
و (ده از دهستان گرجی بخش داران فريدن اصفهان)، ميلاجرد Milajerd
(ده از دهستان گرجی بخش داران فريدن اصفهان) و ...
ح ) برخی از نامهای جغرافيايی از نام اقوام ساکن در آن منطقه گرفته شده است:
۱_
يکی از قديمی ترين اقوام ساکن ايران " کاسی ها " و يا " کاسپی ها "
بودند که جزء ساکنان اوليه اين سرزمين محسوب شده و قبل از آرياييها وارد
ايران شده بودند. اين قوم در قسمتهای شمالی ايران و جنوب غربی دريای خزر
زندگی می کردند. نام قديم دريای خزر و شهر قزوين از اين قوم گرفته شده و"
کاسپين" نام داشته اند.
۲_
ديگر قوم مهاجر به ايران که نام خود را روی برخی از مناطق فلات مرکزی
ايران باقی نهاده است، " سکا " ها هستند. سکاها که در متون با نام " سک "
ها و "اسکيت" ها هم از آنها ياد شده، در هزاره اول پ .م در شمال غربی
ايران و قفقاز و قسمتهايی از آسيای مرکزی زندگی می کردند. در زمان
اشکانيان از شمال افغانستان امروزی به سمت جنوب می تازند و از مشرق وارد
نواحی جنوب شرقی شده و در آنجا سکونت می گزينند. و آن منطقه سکستان و
بعدها سيس تان ناميده شد. اما بعيد نيست گروهی از سکاها که در شمال غربی
ايران می زيستند به تدريج مهاجرت خود را به سمت جنوب شرقی ايران (سيستان)
آغاز کرده باشند. مطمئنا جريان اين مهاجرت چندين صد سال به طول انجاميده
است. به طوری که سکاها سکونتگاه اصلی خود را در شمال غربی و حاشيه ی شرقی
درياچه ی اروميه رها کرده و رو به شهرهای جنوبی تری آورده اند و پس از
مدتی به دلايل نامعلوم دوباره به قسمتهای جنوبی تر و مرکزی کوچيده اند.
اين نکته از روی نام دهات و آباديهای فلات مرکزی ايران که ماخوذ از نام
سکاها است دريافته می شود. با يافتن نام اين مکانها رو نقشه می توانيم
مسير مهاجرت سکاها را دنبال کنيم و يا حداقل بگوييم که سکاها در بخش وسيعی
از فلات مرکزی ايران پراکنده بوده و جداگانه زندگی می کرده اند. نام برخی
از اين ده از دهستان بخش کوهپايه ی مناطق عبارت است ا ز: سگزی (سکزی)
Segzi (ده از دهستان بخش کوهپایه ی اصفهان)، به دليل اينکه در گويش
اصفهانی سگ را سِگ تلفظ می کنند اهالی به غلط تصور می کنند که نام اين محل
به معنی محل زيست سگها است؛ به همين دليل معرب آن يعنی سجزی را به کار می
برند. سيستان Sistan ( ده مخروبه از بخش سميرم شهرضای اصفهان)، اسکوآباد
Osku abad (ده از دهستان پايين اردستان)، اشکالو Eshkalu (ده از دهستان
رباطات بخش خرانق يزد)، اشکاوند Eshkavand (ده از دهستان کرارج بخش
حومه ی اصفهان)، کرسگان Karsegan (ده از دهستان اشترجان بخش فلاورجان
اصفهان)، سکان Sekan (ده از دهستان رويدشت بخش کوهپايه ی اصفهان)، وسگان
(وسکان) Vasgan (مزرعه از دهستان قهاب بخش حومه ی اصفهان)، اشکستان
Ashkestan (بخش حومه ی نايين اصفهان)، سکان Sokkan (ده از دهستان موگويی
بخش آخوره ی فريدن اصفهان)، سکز Sakkez (ده از دهستان وردشت بخش حومه ی
سميرم اصفهان) و ...
ط ) هرچه به شرق و جنوب حاشيه ی کوير نزديک می شويم نامهای جغرافيايی پيش
وند يا پسوند چاه دارند: چاه شيرين، چاه علاء ، دو چاه، چاه فراخ، چاه بر (در جنوب شرقی
دشت کوير )، چاه فارسی (در شمال شرقی نايين)، چاه گير، چاه زرد ، چاه خربزه، چاه
گربه، چاه
ملک
( در جنوب دشت کوير) و ... اما هرچه به سمت غرب و شمال غربی دشت کوير پيش
می رويم واحه ها پسوند آباد دارند: متين آباد (در جنوب شرقی کاشان) ، حبيب
آباد، باقر آباد، جليل آباد، جعفر آباد، کريم آباد، جهان آباد، مرو آباد،
مبارک آباد ( در شمال کاشان) و ...
اين
نکته احتمالا نشان دهنده ی اين است که واحه هايی که در غرب دشت کوير ايجاد
شده بزرگتر و آبادان تر از واحه های شرقی بوده که با حفر چاه به وجود آمده
اند.
بررسی نامهای جغرافيايی تعدادی ازآباديهای استان اصفهان
اينک به بررسی نامهای جغرافيايی برخی از آباديهای استان اصفهان می پردازيم
:
اصفهان
Esfahan :
در
هزاره اول پ. م منطقه مرکزی ايران که بخشی از آن شامل اصفهان امروزی می
شده.پارای تکنه "Paraitakene" نام داشته است. {اطلس تاريخی ايران، ۱۳۵۰،
نقشه شماره ۷}. بعدها در دوره ی هخامنشيان، چنانچه در کتيبه ی بيستون از
آن ياد شده است، آن را گابه Gabeh نام نهادند. هرتسفلد نام قديم
اصفهان را " گبی Gebi " میداند که بعدها به Gey يا جی تبديل شده است.{78.Hertzfeld,
1926, P}استرابون پس از ذکر تخت جمشيد می گويدکه هخامنشيان قصور و
اقامتگاه تابستانی ديگری در گابا يا گبی در قسمت پارس بالا در تائوس در
ساحل دريا داشته اند.{ فرهنگ جغرافيايی،ص 81}. اين شهر در عصر سلوکی هم
گابه ناميده می شد اما در دوره اشکانيان به آن اسپدانه "Espadanah " می
گفتند. اين شهر در آن زمان مرکز استان وسيعی بوده ولی به دليل ناشناخته
بودن تمدن و هنر اشکانی، از آثار آن زمان چيزی در دست نيست. سپس چون
ساسانيان سعی داشتند تا شکوه عصر هخامنشی را احيا کنند، آن را دوباره گابه
ناميدند. پس از حمله ی اعراب به ايران در عصر خلفای راشدين منطقه مرکزی
ايران از " پارای تکنه" به پرتيکان "Pertikan " تغيير نام داد. اما شهر
اصفهان در قرون اوليه اسلامی از دو بخش " تشکيل شده بو د: بخش "جی " که
همان " گابا " ی قديم بود و بعدها به آن شهرستان نام دادند و بخش ديگری به
نام يهوديه که اصفهان امروزی است. نام يهوديه به اين دليل بر اين منطقه
اطلاق شده است که موطن جمعی از يهوديان بود که در عصر نبوکد نصر و يا
يزدگرد ساسانی به ايران مهاجرت کرده بودند. ابن نعيم شهرهای ناحيه ی
اصفهان را در ابتدای استيلای اعراب بر ايران هفت عدد دانسته است که شامل:
کهنه، شهر جار، شهر جی، شهر قه، شهر مهر بن، شهر دررام، شهر سارويه می
شود. او می گويد:" اعراب شهر قه و سارويه را خراب کردند و مردم ساکن قه به
شهر جی مهاجرت کردند و اينان اولين قومی بودند که در آن ناحيه سکونت
کردند." { ابن نعيم، ۱۹۹۰ ، ص 27}. بعد از چند سال يهوديه که از زمان کاوه
ی آهنگر محل تجمع سپاه ايران بود و مردم آنجا به سپاهيگری شهره بودند، به
"ا سپاهان " ( که البته تغيير يافته ی نام "اسپادانه" هم می تواند باشد )
، اصفاهان و بالاخره اصفهان معروف شد. ابوالفداء در تقويم البلدان خود می
نويسد :" نخست اصفهان را جی ناميدند. سپس شهرستان گفتندش و بيش تر آن
ويران شد. ولی يهوديه همچنان رو به آبادانی نهاد تا به صورت شهر بزرگ
اصفهان در آمد . ميان يهوديه و شهرستان حدود يک ميل است و ميان جی که شهر
اصفهان است و يهوديه در حدود دو ميل. ياقوت گويد آنجا را از آن روی يهوديه
گويند که چون بخت النصر بيت المقدس را ويران کرد، مردمش به اصفهان آمدند و
در آنجا برای خود منازلی ساختند و پس از چندی جی ويران شد و محله ی يهوديه
آبادان گرديد."{ابولفداء، ۱۳۴۹ ، ص ۴۳۷}
شهرضا
Shareza :
در
۷۸ ک جنوب اصفهان در مسير راه آسفالته ی اصفهان – شيراز، قرار دارد. اين
شهر قدمتی طولانی داشته است. به طوری که گفته می شود بهرام پنجم ساسانی در
اين منطقه مشغول شکار بوده که ناپديد شده است و احتمالا در مرداب گاوخونی
فرو رفته است. اطراف شهرضا از قديم شکارگاههای بزرگ گله های متعدد بز
کوهی، آهو، گورخر، و امثال آن بوده است. اين شهر حصار و برج و باروی محکمی
داشته و در ابتدا به آن قلاع سميرم می گفتندنام قديم آن " قمشه Gomsheh
است که مطابق نوشته ی مجله ی فرهنگی، در سنه ی ۷۷۳ ه. ق توسط اقوام قنلغ
شاه ساخته شده و چون آن را قوم شاه ساختند، به آن قوم شاه و بعدها قمشه
گفتند. در زمان رضاخان ، به دليل وجود امامزاده شاهرضا در يک کيلومتری
شمال آن شهرضا ناميده شد.
گلپايگان
Golpaygan :
در
۱۸۸ ک شمال باختری اصفهان در مسير جاده ی آسفالته ی خمین _ خوانسار واقع
شده است. در عصر ساسانی در غرب گابه شهری به نام " هرمزدگان " ايجاد شد که
روی نقشه با محل فعلی گلپايگان مطابقت دارد، به همين دليل احتمال دارد که
گلپايگان همان هرمزدگان دوره ی ساسانی باشد. بخصوص که آتشکده ای از دوران
ساسانی در اين محل پيدا شده است. در متون جغرافيايی آمده است که اين شهر
را بهمن کيانی بنا کرده است و عقا د متنوعی درباره نامگذاری اين منطقه در
افواه رايج است. بعضی می گويند به دليل وجود کوههای فراوان در اطراف
منطقه، اين شهر کوهپايگان نام گرفته و پس از کثرت استعمال به گلپايگان
تغيير يافته است. عده ای بر اين عقيده اند که اين شهر در فديم عسقلان نام
داشته، چون دو تپه در جنوب خاوری شهر وجود دارد که ۵۰۰ متر از هم فاصله
دارند و اين دو تپه ( قلعه) محل آبادی بوده است. کسروی در مجله ی پيمان
سال چهارم می گويد: گلپايگان در اصل وردپاتکان Vardpatekan (ورد+پات+کان)
بوده که ورد به معنی گل سرخ است. در اواخر ساسانی و اوايل اسلام،
کردپاتکان Kardpatekan و پس از تسلط اسلام جرپاتقان Jarpateghan و
جرفادقان Jarfadeghan ناميده شد.
نايين
Nae en :
شهرستان
نايين در ۱۵۰ ک شرق اصفهان واقع شده است. در متون تاريخی آمده است که
نايين در کنار درياچه ی ساوه بوده که امروذه خشک شده و به صورت کوير در
آمده است (درياچه ساوه از ساوه تا يزد را در بر می گرفته است). در کنار
اين درياچه نی های زيادی وجود داشته و به همين دليل اين شهر به نايين
موسوم گشته است. اين نکته را ديگر آباديهای این ناحيه که نامشان از کلمه ی
نی مشتق شده تاييد می کند مانند نيسيان Neyseyan که در مسير اردستان به
نايين قرار دارد. اما در فارسنامه ی ناصری آمده است که يکی از پسران نوح
به نام نائن بن نوح نايين را ساخته است و نام نايين بر گرفته از نام پسر
نوح است. نايين يکی از شهرهای کهن ايران است که آثار بسياری از دوره ی قبل
از اسلام دارد.
نجف آباد
Najaf abad :
در
۳۰ ک غرب اصفهان واقع شده است. در بعضی از کتابه ای جغرافيايی آن را شهری
تازه تاسيس می دانند که حدود ۲۰۰ سال قدمت دارد، اما در فرهنگ جغرافيايی
آصف، چاپ ۱۳۳۲ آمده است: " در زمان صفويه حدود سنه ۱۰۲۲ از طرف شاه عباس
مقداری جواهرات و پول جهت مقبره ی حضرت علی ( ع ) اختصاص داده، تصميم
گرفته می شود به نجف اشرف ارسال گردد. در اين موقع مرحوم شيخ بهايی از اين
قضيه آگاه شده و در می يابد که خروج اين ذخاير بر خلاف مصالح جامعه ی
ايرانی است و برای جلوگيری آن تدبيری می انديشد. لذا به حضور شاه عباس
شرفياب شده ، اظهار می دارد که ديشب در خواب حضرت علی (ع) را زيارت نمودم،
به من امر فرمودند که نجف اشرف را به جواهرات شما احتياجی نيست. جواهرات
ارسالی را صرف ساختمان شهری به نام نجف آباد نزديک اصفهان نماييد. اظهارات
شيخ بهايی را شاه قبول کرد و امر به ساختمان نجف آباد تحت نظر شيخ بهايی
می دهد. {فرهنگ جغرافيايی ناحيه دهم، ۱۳۳۲ ، ص 1۹۵}
خوانسا ر
Khansar :
در ۱۶۱ ک شمال باختری شهر اصفهان. به گفته ی آگاهان محلی، نام قديم اين شهر
" خان سار " يا "کان سار " بوده است. که به دليل وجود معادن فلزات در کوهه ای
اطراف شهر می باشد. قدمت آن به قبل از اسلام و به عصر هخامنشی بر میگردد. سنگ
قبرهايی به طول 5/2 متر و عرض ۷۰ سانتيمتر در آنجا يافت شده که نشانگر گورهايی از قبل از اسلام
است. آتشکده ای در نزديکی خوانسار در روستای "
تيدجان Tidjan وجود داشته به نام تيرگان " . شهر تيدجان که معرب تيرگان است، بعدها روی آتشکده ساخته شده است.
زرين شهر Zarrin shahr :
مرکز
شهرستان لنجان اصفهان است. در ۳۵ ک جنوب باختری اصفهان و ۵ ک جنوب آزاد
راه اصفهان _ کارخانه ی ذوب اهن، واقع شده است. سابقا آن را " شهر ريز "
می خواندند و قدمت چندانی ندارد. تا قبل از تاسيس کارخانه ی ذوب آهن به
صورت آبادی کوچکی نزديکی زاينده رود بود. از آن پس محل سکونت افرادی شد که
در کارخانه ذوب آهن کار می کنند. زيرا کارخانه در ۴ ک باختر شهر ريز ايجاد
شده است. در سال ۱۳۵۲ نام آن به زرين شهر تغيير يافت.
همايونشهر(خمينی شهر)
Homayoon shahr (khomeyni shahr :
مرکز
بخش ماربين در ۸ ک باختر اصفهان و در ۴ ک شمال راه آسفالته ی اصفهان _ نجف
آباد است. نام قديم آن سده است. سده در واقع به معنای "سه ده" است. اين سه
ده عبارتند از: فروشان، ورنوسفادران، خوزان. سابقه ی آن به حدود ۲۵۰۰ سال
می رسد. شايع است که کهن دژ، پايتخت کيانيان و يا ساسانيان در اين محل
بوده است. هنوز ويرانه های کهن دژ را در خوزان که نام آن برگرفته از نام
يکی از پهلوانان باستانی است، می توان ديد. وجود قنات پيروز شاهی که به
قولی آن را پيروز پسر يزدگرد ساسانی ساخته، شاهد اين مدعا است که اين
منطقه در عصر ساسانی آبادان بوده است.
اردستان
Ardestan :
در
۱۵۰ ک شمال خاوری اصفهان قرار گرفته است. نام آن از ترکيب دو کلمه ی (ارد
+ ستان) ساخته شده است. ارد به معنی زيج نجومی و ستان به معنی مکان است.
چون در اغلب منازل زير زمينهايی مثل زيج ديده می شود اين منطقه به اين نام
شهرت يافته است. شهر قديمی اردستان در ۲۴ ک شمال شهر فعلی قرار دارد که
خرابه های آن لاسريه Lasoriyyeh نام دارد. {فرهنگ جغرافيايی، ۱۳۳۲ ، ص ۸}
کوهپايه Koohpaye :
مرکز
بخش کوهپايه ی اصفهان. در ۷۴ ک خاور اصفهان در مسير راه آسفالته ی اصفهان
_نايين واقع شده است. دامنه های کوه جبل با اين شهر ۱۲ ک فاصله دارد. نام
قديم آن " وير" Vir به معنی به معنای هوش و ادراک و حافظه است. بعدها به قهپايه
Ghohpayeh استوار و محکم معروف شد و به مرور زمان به کوهپايه مبدل گشت. اما اهالی محل
آن را
کوپا Kuppa مینامند.اين شهر در گذشته مرکز بلوک زفره، رودشتين، اردستان و نايين
به شمار می رفته است.{فرهنگ جغرافيايی،
ج ۷۱ ۱۳۶۰ ، ص ۲۳2 }. اما از نوشته ها و متون قديم بر می آيد که قهپايه نام بخش بوده و نام اين منطقه " وير" و يا
کوپا بوده است. محمد مهدی الاصفهانی در سال ۱۳۰۰ ه. ق می نويسد که: " اسم قصبه ی آن ( قهپايه )
وير بر وزن شير می باشد و اکثری از اهل خودش هم اين اسم را نمی دانند و همان کهپايه می
دانند، بلکه کوپا می خوانند " {الاصفهانی، ۱۳۰۰ ه. ق، ص
۹۴}. احتمالا مرکز بخش قهپايه،
روستای قهی بوده که در ۱۱ ک کوهپايه واقع شده است. اهالی روستا معتقدند که در گذشته نام
روستا قهپايه بوده است. به تدريج با پيشروی کوير روستای قهی از رونق افتاد و قصبه
ی وير يا کوپا رونق گرفت.
ابرکوه
Abar kooh :
در
۷۱ ک خاور اباده، سر راه آباده به يزدخواست، واقع شده است. اين منطقه در
گذشته ابرقو و يا برقويه نام داشته است. در سال ۱۳۵۴ به ابرکوه برگردانده
شد. شهری باستانی است که راه ابريشم از آن می گذشته است. در فارسنامه ی
ابن بلخی، نزهه القلوب، حدودالعالم، هفت اقليم و در فارسنامه ی ناصری و
ديگر کتابه ای قديمی از آن ياد شده است. درفارسنامه ی ابن بلخی آمده:" ابر
قو شهرکی کوچک است و نواحی دراز و هوای آن معتدل است و پاره ای از هوای
يزد خنک تر باشد و آب آن هم روان باشد و هم آب کاريز. و غله بوم است و
ميوه بسيار باشد و جای خوش است و هوا و آب درست و هيچ جنس ديگر از آنجا
نخيزد و آبادان است و جامع و منبر دارد ..{فرهنگ جغرافيايی، ج 71، 1360، ص
۸}. در نزهه القلوب نوشته شده: ابرقوه از اقليم سيم است و اول در
پاي آن کوهی ساخته بودند و برکوه می گفتند و بعد از آن در صحرايی که اکنون
است، اين شهر کردند. شهری کوچک است و هوای معتدل دارد و آبش هم از کاريز
است هم از رود. غله و پنبه نيکو باشد. در حدود العالم آمده: برقويه شهری
است با نعمت ساخت بسيار و حوالی وی تلهاست بزرگ ازخاکستر {همان}.
آب ملخ Ab malakh :
ده
از دهستان پادنا پايين، بخش حومه ی شهرستان سميرم استان اصفهان. در ۴۰ ک
جنوب
باختری سميرم قرار دارد. در فارسنامه ي ناصری درباره ی اين ده آمده: " آب
ملخ ۵ فرسخ ميانه ی جنوب و مغرب سميرم است. در ميانه ی اهل فارس مشهور است
که آب چشمه ی اين قريه را در ظرفی کرده، به جايی که ملخ دريايی آمده باشد
برسانند، به شرطی که ازسرچشمه ی آب ملخ تا جايی که مقصود باشد بر زمين
نگذارند، بلکه در هر منزلی آن ظرف
پر از آب را بياويزند و شخص حامل آن آب، از سرچشمه تا جای مقصود در پس پشت
خود نگاه نکند و روی خود را به جانب چشمه ی آب ملخ نيندازد و چون چنين کند
چندين هزار مرغ ملخ خوار از دنبال آن آب بيايند و هر مرغی در هر روزی
چندين هزار ملخ را کشته، بعضی را خورده، بعضی را دور اندازد و اين مرغ
قسمتی از سار و هزاردستان است در، چند و شکل همان سار است و در رنگ کلاغ
ابلق باشد. {فرهنگ جغرافيايی، ج ۸۱، ۱۳۶۰ ، ص ۲}
آينه قری Ayeneh ghari :
ده از دهستان سميرم پايين، بخش سميرم پايين (دهاقان) شهرستان شهرضا، استان اصفهان.
در ۶۸ ک جنوب شهرضا و ۴۶ ک باختر جاده ی آسفالته ی شهرضا _ آباده. نام اين روستا
از چشمه ای که در جنوب باختری آن است گرفته شده است. در زبان ترکی قریبه معنای
پيرزن است. مردم می گويند آب اين چشمه بسيار زلال و صاف است به طوری که پيرزنی
توانسته چهره ی خود را در آب آينه وار آن ببيند و به همين دليل نام چشمه
را آينه قری
گذاشته اند.
چهار راه Chahar rah :
ده از دهستان پادنا پايين، بخش حومه ی سميرم استان اصفهان. در ۳۸ ک جنوب باختری
سميرم. اين روستا مرز بين چهار استان اصفهان، فارس، چهار محال و بختياری و کهگيلوي
هاست و به همين دليل چهار راه نام دارد.
حاجی آباد Haji abad :
ده از دهستان وردشت، بخش حومه ی سميرم استان اصفهان. در ۲۱ ک باختر جاده ی شوسه
ی شهرضا _ سميرم. نام قديم آن " ساخت داراب" است که نشانه ی قدمت آن از عصر
ساسانی
می باشد.
سميرم Semirom :
مرکز شهرستان سميرم در ۱۵۰ ک جنوب اصفهان. مردم اين ناحيه بر اين اعتقاد هستند که
نام آن در اصل " سام آرام" بوده است. زيرا سام نريمان، جد رستم، به دردی گرفتار
می شودکه آرام نمی گيرد و پزشکان از درمانش در می مانند، تا اينکه گذارش به سميرم میافتد و
به سبب آب و هوای سالم آن دردش درمان می پذيرد و آرام می شود و به اين جهت اين
ناحيه
را سام آرام گفتند که بعدها سميرم شد. کسروی در جزوه ی نام شهرها و ديهای
ايران، پس از ذکر شواهدی می نويسد که سميرم از دو جزء "سمی " يا "شمی" به معنی سرد و جزء "
ران " يا " رام " به معنی محل است. يعنی مکان و سرزمين سرد. اين سرزمين به
دليل وجود
قلعه ی قديمی و سنگ نوشته هايی به خط پهلوی در زمان ساسانی آباد بوده است.
قبر کيخا Ghabr kikha :
ده از دهستان حنا، بخش حومه ی سميرم استان اصفهان. در ۸۵ ک باختر آباده. کيخا در
ايل
قشقايی يک عنوان است مانند کلانتر. مطمئنا گوری از يک کيخا در اين محل وجود دارد.
بخصوص که در کنار آبادی گورستانی قديمی است که سنگ قبره ای بزرگی از عصرصفويه دارد.
قلعه سنگی Ghale sangi :
مزرعه از دهستان حنا، بخش حومه ی سميرم استان اصفهان. در ۵۰ ک جنوب خاوری
سميرم. کوهی به نام قلعه سنگی در شمال اين مزرعه واقع است. اين کوه هرمی شکل
است
و تاج آن به شکل قلعه می باشد. پايين کوه تپه های خاکی و بالای کوه صخره ها
ی بزرگی است که کناره های آن به صورت پرتگاه می باشد و همين موقعيت باعث شده که اين
محل
در ادوار مختلف به صورت پرستشگاه و يا قلعه جنگی استفاده شود.
آخوره Akhoreh :
قصبه ی مرکز بخش آخوره، شهرستان فريدن استان اصفهان. در ۲۷ ک باختر داران. اين
منطقه چون از لحاظ تقسيمهای محلی جز آخرين حد فريدن است به نام آخره و بعدها آخوره
ناميده شده است.
سرانجام
توجه
به نام مکانهای جغرافيايی و پژوهش و بررسی سير تطور و تحولات آنها در طول
زمان، می تواند روشنگر بسياری از ابهامات تاريخی باشد. در هيچ سند و مدرک
تاريخی به
حضور سکاها در فلات مرکزی و حاشيه ی دشت کوير اشاره نشده است. در نوشته
های
تاريخی آمده است که سکاها از منطقه ماوراءالنهر از طريق افغانستان وارد
جنوب شرقی
ايران و منطقه ی سيستان شده اند اما با مطالعه ی نام برخی مکانها که از
کلمه ی سکا و يا اسکيت مشتق شده، می توان اظهار نظر کرد که دست کم شاخه ای
از قبايل سکا از طريق
فلات مرکزی خود را به سيستان رسانده اند و يا حداقل احتمال آن را در نظر
گرفت.
نام
مکانها ، گاهی نشانه ی اقليم، پوشش گياهی و يا جانوری است که گاهی با
اقليمی که
امروزه از مکان مورد نظر سراغ داريم، متفاوت است. مثلا امروزه نايين را
شهری نيمه بيابانی می دانيم که بر حاشيه ی کوير واقع شده و آب و هوای خشکی
دارد اما نام اين مکان
نشان می دهد، در گذشته نه تنها منطقه ای خشک و نيمه بيابانی محسوب نمی شده
بلکه بر
حاشيه ی درياچه ای بزرگ واقع بوده است.
پژوهش روی نامهای جغرافيايی، چه نامهای کنونی و چه نامه ای گذشته ی مکانها و
آباديها
به مطالعات باستان شناسی کمک شايانی خواهد کرد. نام مکانها ارتباط فرهنگی مناطق دور
را با هم نشان می دهد. گاهی هزينه های گزاف حفاری و کاوش را متقبل می شويم تنها
برای
نشان دادن وجود ارتباط بين دو ناحيه ، در حاليکه توجه به نام آن مکانها و زبانشناسی
آنها اين
نکته را روشن می کند. البته بررسی و پژوهش روی نامهای جغرافيايی ما را از کاوش بی
نياز نمی سازد ولی توجه به اين نکته باعث می شود پيش فرضهای بهتر و مستند تری داشته
باشيم و نهايتا کاوش را علمی تر انجام داده و نتايج متقن تری از آن به دست آوريم.
در
عصر ساسانی که دوران گسترش شهر سازی ايرانی است، نام برخی از شهرها به
پسوند
" گر د" ختم می شد. امروزه نام بسياری از مناطق جغرافيايی در ايران، با
اين پسوند و يا معرب آن، " جرد" همراه است و اين نکته روشنگر اين است که
منطقه ی مزبور دست کم درعصر ساسانی بزرگ و آبادان بوده حتی اگر امروزه
روستای متروک و مهجوری باشد.
مانند روستای کوچک " دستجرد " در منطقه ی جرقويه ی اصفهان.
بررسی نام مکانهای جغرافيايی می تواند در مطالعات فرهنگ ی و آيينه ای گذشته ی اين
مرز
و بوم موثر باشد. شايد بتوان پراکندگی آيين ميترايسم را از روی کلمه ی " گاو
" که در نام
بعضی از مناطق جغرافيايی آورده شده بررسی نمود.
از روی نام جغرافيايی مکانها می توان وجود بعضی از فنون را اثبات کرد. نام "کی آ ب"
نشانگر استفاده از نوعی سيستم آبرسانی در منطقه ی برخوار اصفهان است. "کی"
که بر
عکس قنات حفر آن از زمين پست آغاز می شده، يکی از فنون آبرسانی در گذشته بوده است.
کوتاه سخن اينکه بررسی و مطالعه روی نام آباديه او مناطق جغرافيايی و سير
تطور آنها
بسياری از نکات را در زمينه ی جغرافيا، تاريخ، باستان شناسی، قوم باستان
شناسی،زبانشناسی، فرهنگ دينی و .... روشن می نمايد.
فهرست منابع :
۱. الاصفهانی،
محمد مهدی، نصف جهان فی تعريف اصفهان ، تهران، ۱۳۰۰ ه. ق.
۲. ابن
خرداد به، المسالک و الممالک، مقدمته الدکتور محمد مخزوم، بيروت ۱۹۸۸
۳. ابن
نعيم، احمد بن عبد ا... تاريخ اصفهان ( ذکر اخبار اصفهان ) ، به تحقيق سيد حسن. کسروی، جلد اول، بيروت،
۱۹۹۰
۴. ابوالفداء، تقويم البلدان ترجمه عبدالمحمد آيتی، انتشارات بنياد فرهنگ ايران، ۱۳۴۹
۵. اطلس تاريخی ايران سازمان نقشه برداری کشور، چاپ اول،
تهران، ۱۳۷۸
۶. تحويلدار،ميرزا حسين خان پسر ابراهيم خان جغرافيای اصفهان ( جغرافيای طبيعی و انسانی و آمار و اصناف شهر)،
به کوشش منوچهر ستوده، تهران،
۱۳۴۲
۷. جناب،
محمد علی، الاصفهان، ترجمه محمد رضا رياضی، چاپ اول، سازمان ميراث فرهنگی، تهران، ۱۳۷۶
۸. شفيعی نيک آبادی، علی،
گرکويه ( جرقويه ) سرزمينی ناشناخته بر کران کوير، انتشارات گلبن، اصفهان، ۱۳۷۲
۹. صمدی، مهر انگيز،
ماه در ايران از قديميترين ايام تا ظهور اسلام چاپ اول، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران،
۱۳۶۷
۱۰.
فرهنگ
جغرافيايی آباديهای کشور جمهوری اسلامی ايران (آباده)، ج ۸۲
. سال ۷۲ ، چاپ دوم، انتشارات سازمان جغرافيايی نيروهای مسلح، ۱۳۶۰
۱۱.
فرهنگ جغرافيايی آباديه ای کشور جمهوری اسلامی ايران (اصفهان)،
ج. ۷۱ ، انتشارات سازمان جغرافيايی نيروهای مسلح،
۱۳۶۰
۱۲.
فرهنگ جغرافيايی آباديه ای ايران (ناحيه دهم اصفهان)، سازمان نقشه برداری ارتش، تهران، ۱۳۳۲
۱۳.
فرهنگ
جغرافيايی آباديهای کشور جمهوری اسلامی ايران (سميرم)، ج ۸۱ ، انتشارات سازمان جغرافيايی نيروهای
مسلح، ۱۳۶۰
۱۴.
فرهنگ جغرافيايی آباديه ای کشور جمهوری اسلامی ايران (گلپايگان)، ج ۵۹ ، انتشارات سازمان جغرافيايی نيروهای مسلح، ۱۳۶۹
۱۵.
فرهنگ جغرافيايی آباديهای کشور جمهوری اسلامی ايران ( نايين)، ج ۷۲
انتشارات سازمان جغرافيايی نيروهای مسلح، ۱۳۶۰
۱۶. فيروزمندی،
بهمن و علی اکبر سرفراز، باستان شناسی دوران تاريخی ايران
ماد، هخامنشی، اشکانی، ساسانی، چاپ اول، انتشارات جهاد دانشگاهی، تهران،۱۳۷۳
۱۷. مستوفی،
حمد ا .. نزهه القلوب به کوشش ايرج افشار، تهران، ۱۳۷۱
Hertzfeld, Ernest, Reisebercht,Z.D.M.G, 1926. ۱۸
نگارش :اشرف ثنايی
کارشناس ارشد باستان شناسی