به نام خدا

دکتر شریعتی روشنفکر قرن بیستم

   علی شریعتی ،به سال 1312،در روستای مزینان واقع در شمال خراسان به دنیا آمد و در همان روستا و مشهد بزرگ شد.پدر شریعتی که در شکل گیری شیوۀ نگرش پسرش به زندگی بسیار تأثیر داشت، مسلمان مبارزی بود که با دیدن آموزش حوزوی،در مدارس محلی تاریخ اسلام تدریس می کرد و از آن عالمان شایسته ای بود که زندگی در روستا و منطقۀ خود را از زرق و برق و هیاهوی تهران بهتر می دانست.شریعتی ،هنگامی که دانش آموزی بیش نبود در بحثهای سیاسی گروهی که پدرش بر پا می کرد شرکت می جست و همراه او به نهضت خداپرستان سوسیالیست پیوست.او به پیروی از پدرش تصمیم گرفت معلم شود،وارد دانشسرای تربیت معلم مشهد شد،از پدرش عربی آموخت و پس از فارغ التحصیل شدن از دانشسرا در سال 1331،به مدت چهار سال در مدارس ابتدائی شمال خراسان به تدریس پرداخت.او در همین سالهای تدریس،کتاب ابوذر:خدا پرست سوسیالیست اثر رمان نویس تندرو مصری،عبدالحمید جودت السحار را از عربی به فارسی ترجمه کرد و در مشهد به چاپ رساند.این کتاب ،دربارۀ زندگی ابوذر،یکی از نخستین صحابه های پیامبر (ص)بود که پس از مرگ آن حضرت خلیفۀ وقت را به فساد متهم کرد،از علی(ع)پشتیبانی نمود و سپس روی به صحرا نهاد تا به زندگی ساده ادامه دهد (تبعید ابوذر به ربذه از سوی خلیفه وقت به سبب اعترض گسترده اش به اعمال خلیفه ) و سنت اسلامی دفاع از تهیدستان گرسنه و دشمنی با ثروتمندان حریص و آزمند را زنده نگه دارد. از دیدگاه السحار و شریعتی و همچنین بشتر تندروهای خاورمیانه ،ابوذر نخستین سوسیالیست مسلمان بود.همچنان که پدر شریعتی می نویسد،شریعتی ابوذر را یکی از بزرگترین شخصیتهای تاریخ اسلام می دانست.

      در سال 1334،علی شریعتی برای تحصیل در رشتۀ ادبیات فارسی وارد دانشگاه مشهد شد.وی پس از به پایان بردن این دوره با استفاده از بورس دولتی برای تحصیل در زبان شناسی تطبیقی و جامعه شناسی ،به پاریس رفت.او هنگام تحصیل در پاریس که با اوج انقلاب های الجزایر و کوبا هم زمان بود، به فعالیتهای سیاسی دانشجویی و آموختن فلسفۀ سیاسی رادیکال پرداخت.در جریان این فعالیتها، شریعتی به نهضت آزادی و کنفدراسیون دانشجویان ایرانی پیوست،تظاهرات بسیاری در پشتیبانی از انقلاب الجزایر ترتیب داد-در یکی از این تظاهرات از ناحیۀسر زخمی و سه روز در بیمارستان بستری شد،و سردبیری ایران آزاد ارگان جبهۀ ملی سوم در اروپا و نامۀ پارس ماهنامۀکنفدراسیون دانشجویی ایرانی در پاریس را بر عهده گرفت.او،همچنین ، در کلاس شماری از خاورشناسان شرکت کرد،در سخنرانیهای استادان مارکسیست حضور یافت و آثار رادیکالهای معاصری مانندژان پل سارتر،چه گوارا،جیاپ و البته فانون را خواند.شریعتی جنگ چریکی چه گوارا و شعر چیست؟سارتر را به صورت کامل ،و دوزخیان روی زمین و پنج سال جنگ الجزایر فانون را به صورت ناتمام ترجمه کرد.شریعتی ،هنگام ترجمۀ کتاب پنج سال جنگ الجزایر،در سه نامه به فانون،نظریات وی در بارۀدین و انقلاب را نقد و بررسی کرد.از دیدگاه فانون،مردم جهان سوم باید برای مبارزه با امپریالیسم غرب دین خود را کنار بگذارندواما شریعتی بر این باور بود که مردم جهان سوم نمی توانند با امپریالیسم مبارزه کنند مگر اینکه نخست هویت فرهنگی خودشان را در برخی از کشورها با سنتهای مذهبی مردم در آمیخته است ،باز یابند.آنها پیش از ان که بتوانند غرب را به مبارزه فراخوانند ،باید به اصل و پیشینۀ مذهبی خود باز گردند.                                                                                                                          شریعتی ،در سال1343،با ایران بازگشت و پس از آن که شش ماه زندانی و از تدریس در دانشگاه تهران باز داشته شد، به خراسان رفت و نخست در یک دبستان روستایی و سپس در دانشگاه مشهد به تدریس پرداخت.اما او، در سال 1344 ، برای سخنرانی در حسینیۀارشاد،حسینیۀای که توسط اعضای قدیمی نهضت آزادی تأمین مالی می شد، به تهران رفت. شش سال بعد از سالهای پر بار زندگی شریعتی بود، زیرا به طور منظم در حسینیۀ ارشاد سخنرانی می کرد و دست نویس این سخنرانیها  بعدها به صورت کتاب (حدود پنجاه جلد) درآمد. همچنین ،نوار سخنرانیهای وی در سطح گسترده پخش شد و مورد استقبال فراوان دانشجویان و دانش آموزان دبیرستانی قرار گرفت. ساواک، به دنبال ترس روزافزون از محبوبیت شریعتی و اشاره های زیاد وی به مسائل روز، در سال 1351 ، حسینیه ارشاد را بست،شریعتی را دستگیر کرد و بیشتر آثار وی را ممنوع  ساخت. او در سال 1354 ، به درخواست دولت الجزایر آزاد شد و تا دو سال دیگر در خانه اش زیر نظر قرار گرفت. شریعتی در اردی بهشت 1356 بدون اجازۀ دولت به لندن رفت و ناگهان یک ماه بعد در همان شهر در گذشت. ادارۀ پزشکی قانونی انگلیس علت مرگ  او را حملۀ شدید قلبی اعلام کرد.هر چند شریعتی زنده نماند تا سرنگونی شاه را ببیند، اور را به حق ،روشنفکر اصلی و حتی فانون انقلاب اسلامی دانستند.                                                                                  .                                                                                                     

        شریعتی بین روشنفکران جوان به ویژه هزاران جوانی که هر ساله از دانشگاههای جدید شهرهای مختلف ،دبیرستانها و مدارس فنی و حرفه ای و تربیت معلم فارغ التحصیل می شدند پیروان پر شماری پیدا کرد.بیشتر پیروان وی ،همچون خود او،در طبقه متوسط مرفه-در خانواده های بازاری،روحانی و زمین دار خرده پا-به دنیا آمده ، در محیط خانوادگی مذهبی پرورش یافته و به دنبال گسترش نظام آموزشی ،به دانشگاهها، دانشسراها و هنرستانها وارد شده بودند. پیروان شریعتی ، همچون خود وی، از سلطنت پهلوی بسیار ناراضی بودند و احساس می کردند که رژیم آنها را از دسترسی به قدرت سیاسی محروم کرده ،احساسات فرهنگی آنها را جریحه دار نموده است و با هزینۀ طبقات متوسط و پایین ، از ثروتمندان پشتیبانی می کند.                                                     

            بیشتر این روشنفکران جوان ،مانند شریعتی, در ایدئو لوژی الهام بخش نسلهای پیشین تردید می کردند.آنها –هر چند به آثار کلاسیک مارکسیستی بسیار مدیون بودند-مارکسیسم را رد می کردند،چرا که خاستگاه غربی داشت و پذیرش آن نشانی از غرب زدگی بود؛ اندیشه ای ضد اسلامی قلمداد می شد؛خود دولتهای کمونیستی در دست یابی به« عدالت اجتماعی» و جامعه ای برابر شکست خورده بودند؛و دلیل آخر اینکه ، کشورهای کمونیستی از جمله چین و شوروی ،هنوز با شاه روابط دوستانه ای داشتند.                                                               

       بیشتر جوانان روشنفکر با این نظر شریعتی موافق بودند که اسلام به ویژه شیعه جنبشی انقلابی است که با اسلامی که علمای سنتی تبلیغ می کنند هیچ گونه سنخیتی ندارد..................

            بر گرفته از کتاب پر ارزش ایران بین دو انقلاب

                     پروفسور یرواند ابراهامیان

   منابع برای مطالعه بیشتر:

3-اسلام شناسی ،شریعتی     2- شریعتی ,ابوذر ص5       1- زندگی شهید علی شریعتی ،نشر شاهد

          4-شیعه یک حزب  ناتمام 5- بازگشت6- مذهب علیه مذهب 7- چه باید کرد8- تمدن و تجدد 9- انتظار 10- حسین وارث آدم


برچسب‌ها: شخصیت ها
+ نوشته شده در  دوشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۰ساعت 22:16  توسط سيد مصطفي محمدزاده   |